سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زازران
http://img.tebyan.net/big/1387/05/129527151249331011401512215792409924497.jpg

دیگه کم کم داشت نزدیک میشد،حدود یک ساعت وقت داشتم.
خودم رو به مسجد رسوندم،مثل سال قبل اینقدرا شلوغ نبود.نزدیک محراب یه جای خالی دیدم،رفتم و کاورم رو درآوردم،روی نرده ها گذاشتم .

تازه اینقدر عجله کردم که یادم نمی اومد چه نمازی باید بخونم،هی فکر کردم،

یه نگاهی به باید تابلو انداختم تا یادم اومد چی بخونم، وقتی نماز اول رو خوندم(این نماز خوندن محض ریابودا) هنوز 40دقیقه وقت داشتم،پیش خودم گفتم که براش یه پیام بدم ،هم پیشاپیش سال نو رو تبریک بگم و هم بگم که خیلی دعاش کردم،اما بازم گفتم که نه،بزار سال تحویل این کار رو انجام بدم، به نماز دوم ایستادم(بازم ریا شد!) ،نماز که تموم شد دیدم یه پیامک برام اومد،بازش کردم دیدم از طرف خودشه،نوشته بود"مطمئنم ......."


خیلی جا خوردم،

دیگه مجبور شدم پیام بدم،براش نوشتم "سلام ،از مسجد جمکران دعاگوت هستم،............"

حالا معزلی که پیش اومد ارسال نشدن پیامم بود،هرچی ارسال کردم نشد،مجبور شدم با ایرانسلم پیامش بدم،پیام ارسال شد باهمراه اولم که بعد از 20 بار ارسال مجدد بالاخره رفت،جوابش که اومد فهمیدم که بدستش رسیده،جوابی که شیرین تر از هر شیرینی عید بود..

شاید زیباترین لحظه ای که تا الان توی تحویل سال تجربه کردم امسال بود،چه زیباست  لحظه ی تحویل سال نو با پیام دوستی و مهر و محبت شروع بشه ،تا شاید سالی همراه با تحولی به عظمت احسن الحال رو پیشرو داشته باشم..

آره! سال نو شد و دوستی ها هم نو شدند ..


یه باور قدیمی هست که میگن توی لحظه ی تحویل سال هرکاری میکنی،تا آخر سال همونجوری میمونید،امیدوارم تا آخر سال که نه،تا آخر عمرم همین لحظه ،بارها و بارها برام تکرار بشه،

پ.ن:دلنوشتی برگرفته از صندوقچه خاطرات با اندکی محذوفات(سفر جمکران 29اسفند1388)
تقدیم به دوست عزیزم




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89/1/5 توسط محمد یزدانی
قالب وبلاگ